بیایید بخواهیم

بسم رب الحسین (علیه السلام)
.
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ ....
.
دوباره جمعه یمان  غروب کرد و حال و هوای
دلمان نیز غمگین از نیامدن یار، از کوتاهی خودمان
گردید...
.
هنوز هم نمیخواهیم دست برداریم از گناهانمان..
گناهانی که مارا با غل و زنجیر یک جا بسته اند ..
هنوز هم گناه میکنیم و آقایمان جور گناهانمان 
را میکشد.. 
خسته نشده ایم انقدر آقایمان را آواره ی بیابان ها کرده ایم؟
.
این روزها دل آقایمان خون است  
آقا غصه دار عمه سادات اند.. خون گریه میکنند برای ایشان..
.
پ.ن:
یا اهل العالم بدانید...
 شرط ظهور خواستن است نه سفیانی و یمانی وغیره ..
.
بیایید بخواهیم ظهور و فرج  پدرمان را..
.
.

یا رزاق

دست کم گرفته ایم رزاقیتت را...
و دستگیری هایت را...
انگار لق لقه ی زبان شده این "ایاک نستعین" ها !
کاش یادمان بماند 
تو برای همه ی درد های گنگی که وصفش را طاقتی نیست ، مرهمی ...
و خواننده ی تمام زخم های نا نوشته ای !
ای طبیب جراحت دل های بی وفا "ایاک نستعین"
.
.
پ.ن : نمیدانم چه میخواهم بگویم!
پ.ن:اصفهان-مسجد امام :)

رهایی از قفس خواهم

بُگْشای در

که حوصله‌یانتظار نیست... .
حسین منزوی
.
کمی عزلت،کمی شعر ...
کمی نفس خواهم !
کمی آرامش فکر و 
رهایی از قفس خواهم ...!

.
نمیدانم چه میخواهم بگویم 
تو اگه پرنده باشی چشمای من آسمونه !